جدول جو
جدول جو

معنی خواب زدن - جستجوی لغت در جدول جو

خواب زدن
(بَلْ لَتُ کَ دَ)
خواب آلوده بودن. خوابناک بودن، خوابیدن. خفتن. خواب کردن:
تا بدارالامن صلح کل رسیدم کبک مست
خواب راحت میزند در چنگل شهباز من.
صائب (از آنندراج).
خواب از آسایش عهد تو غالب شد چنان
پای در رفتار هم چون دیده خوابی میزند.
حسین ثنائی (از آنندراج).
آفت کم است میوۀ شاخ بلند را
منصور خواب خوش به سر دار میزند.
واله (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خواب بند
تصویر خواب بند
کسی را با خواندن افسون یا به قوۀ مانیه تیسم خواب کردن، بازداشتن کسی از خواب به وسیلۀ افسون و عزایم، ویژگی کسی که خوابش نمی برد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوار زدن
تصویر هوار زدن
داد کشیدن، جار و جنجال کردن، هوار کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواباندن
تصویر خواباندن
کسی را خواب کردن، به خواب بردن
کنایه از بستری کردن، مجبور یا کمک به دراز کشیدن دیگری کردن
کنایه از متوقف یا تعطیل کردن
کنایه از سپردن چیزی به جایی برای تعمیر آن
کنایه از خم کردن به حالت افقی مثلاً پشت کفشش را خوابانده بود
کنایه از آرام کردن
قرار دادن چیزی در یک مایع برای تغییر ویژگی آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوابنیدن
تصویر خوابنیدن
خواباندن، کسی را خواب کردن، به خواب بردن، بستری کردن، مجبور یا کمک به دراز کشیدن دیگری کردن، متوقف یا تعطیل کردن، سپردن چیزی به جایی برای تعمیر آن، خم کردن به حالت افقی مثلاً پشت کفشش را خوابانده بود، آرام کردن، قرار دادن چیزی در یک مایع برای تغییر ویژگی آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
گذشتن تصاویر، وقایع و مناظری از ذهن انسان در هنگام خواب
فرهنگ فارسی عمید
(بُ اُ دَ)
خواب رفتن. بخواب رفتن. خفتن، بیحس شدن. خدر شدن. (یادداشت بخط مؤلف) ، بخواب مصنوعی درآمدن. هیپنوتیز شدن
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا زَ دَ / دِ)
خواب آلوده. خوابناک. خوابدار. خواب گرفته، خفته. خواب برده. خواب رفته:
وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
که خفته ای تو در آغوش بخت خواب زده.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواب شدن
تصویر خواب شدن
بخواب فرورفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوار زدن
تصویر هوار زدن
هوار کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاب زدن
تصویر نقاب زدن
نقاب بچهره کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آغشته کردن با گلاب: عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طناب زدن
تصویر طناب زدن
پیمودن اندازه گرفتن پیمودن اندازه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضاب زده
تصویر خضاب زده
رنگ زده
فرهنگ لغت هوشیار
پاتیل شدن (پاتیل در پارسی برابر است با سیاه مست)، ویستن مست و لایعقل گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب امن
تصویر خواب امن
خواب آرام خواب خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوازه زدن
تصویر خوازه زدن
ساختن خوازه (دختر) خواهشگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب بند
تصویر خواب بند
بافسون کسی را خواب کردن چندانکه تا سحر باطل نگردد بیدار شو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب بین
تصویر خواب بین
رویا بیننده، خواب بیننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
رویا (در حال خواب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواباندن
تصویر خواباندن
خوابانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
کسی را خواب کردن بخواب (طبیعی یا مصنوعی) بردن، باعث زانو زدن گشتن: (ساربان شتر را خوابانید)، تعطیل کردن (کارخانه و مانندآن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوار شدن
تصویر خوار شدن
بدبخت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طناب زدن
تصویر طناب زدن
((~. زَ دَ))
پیمودن، اندازه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواباندن
تصویر خواباندن
((خا دَ))
کسی را خواب کردن، باعث زانو زدن (شتر)، تعطیل کردن (کارخانه و مانند آن)، خوابانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خراب شدن
تصویر خراب شدن
آسیب دیدن، گزند دیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
خواب آلود، خواب آلوده، خوابناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
Dreaming
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رکاب زدن
تصویر رکاب زدن
Pedal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لعاب زدن
تصویر لعاب زدن
Glaze
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لعاب زدن
تصویر لعاب زدن
glaciar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
мечтательный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رکاب زدن
تصویر رکاب زدن
крутить педали
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
träumend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رکاب زدن
تصویر رکاب زدن
in die Pedale treten
دیکشنری فارسی به آلمانی